بسمالله الرحمن الرحيم
دوستان عزيز! آقا فرياد و آقا عليرضا و ... سلام
اختلاف نظر شما و همفكرانتان با من و همفكرانم يك اختلاف بنياني است و آن هم جهانبيني است. عزيزان! دو نفر با دو جهانبيني و نگاه متفاوت به دو برداشت مختلف ميرسند.
شما از پشت يك عينك اومانيسم (انسانمحوري/ بشرانگاري) به مسائل نگاه ميكنيد و فكر ميكنيد كه انسان شاهزادهاي مطلقاً آزاد و مختار براي هرگونه انديشه و گفتار و كردار است و در مقابل خداي خالق خود هيچ مسؤوليتي ندارد و بر اساس دريافتهاي خود از هستي زندگي كند. به عبارت ديگر بشر را به رويگرداني از خالق خويش و اهميت دادن به خود وجودي و هويتي فرا ميخواند. چنين فردي اين دنيا را قرارگاه اصلي خود ميبيند كه به هر وسيله در تلاش است به آسايش دلخواه خود (كه اشتباها اسم آن را آرامش گذاشته است) برسد و هيچ مانعي در برابر خود نبيند و به همين دليل خداوند را خدمتگزار خود ميداند و خود را ارباب خدا؛ به همين دليل هيچ پيامبر و دين و نقشه راه كاربردي در زندگي را از او نميپذيرد. [البته با كمي شدت و ضعف در افراد مختلف]
اما بنده از منظر يك فرد موحّد خدامحور كه انسان را در مقابل خدا بندهاي ميبينم كه او را معجزهآسا از قطرهاي مايع بدبو در رحم مادر پروريده و با روح و جسم بسيار پيچيدهاي به اين دنيا آورده است كه بشر پس از قرنها تلاش، هنوز درمانده از شناخت كامل جسم است، چه برسد به رح او. البته خداوند نيمه اختياري هم به او داد تا به ميزان اطاعت محض از خودش به او امتياز دهد و پس از چند سالي زندگي در اين دنيا، او را ببرد و بر اساس امتياز كسب كرده در عالم دنيا جايگاهش را در عالم بعد تعيين كند. انسان موحّد، اين دنيا را محل گذر و عالم آخرت را قرارگاه آرامش كامل خود ميبيند و بهترين راهنما براي گذر سالم از اين دنياي وانفسا به سوي آخرتي (كه هيچ راهي جز هدايت خالقم براي شناخت آن ندارد) را خداي خالق اين هستي ميداند. اين انسان را در برابر ساير مخلوقات (غيرانسان) اشرف مخلوقات ميداند و خداوند همه هستي اعم از جاندار و بيجان (غيرانسان) را در خدمت او قرار داه تا با گرفتن رنگ خدايي، ارزش ملاقات و همنشيني خداوند را بيابد، همانطور كه هيچ يك از ما انسانها حاضر نيستيم با افرادي نامأنوس با خودمان همنشيني و مجالست كنيم. چنين انساني در صورتي كه از امتياز بالايي برخوردار شود، در اين دنيا لياقت جانشيني خداوند را مييابد و خداوند حكيم او را به حكمت والايي ميرساند تا به هدايت بشر به قرارگاه اصلياش باشد. طبيعي است كه همه ما در همين دنيا در مسؤوليتي كه به عهده داريم كسي را جانشين خود ميكنيم كه شايسته بوده و اصول مديريتي ما را قبول دارد و تغييرات خودمختارانه انجام نميدهد؛ در غير اين صورت شيرازه مديريت امور از هم ميپاشد.
عزيزان نميدانم چقدر با پژوهش و فرايند آن آشنا هستيد. بنده در دهها پژوهش اجتماعي، فرهنگي، سازماني، مديريتي، سيستمي و... نقش داشته و يا آنها را هدايت كردهام و سالها بعنوان معاون پژوهشي و جانشين رئيس يك مركز پژوهشي كه با اساتيد دكتري و پروفسور (استادكامل-عاليترين مقام علمي) سروكار داشته است، خدمت كردهام و حداقل چند هزار كتاب در زمينههاي مختلف مطالعه كرده و توفيق بهرهمندي از محضر اساتيد مختلف را داشتهام. (اميدوارم بعنوان خودتعريفي قلمداد نكنيد، هدفم صرفا نشان دادن ميزان آشناييام با عرايضي است كه ميخواهم عرض كنم)
عرض بنده اين است كه: براي رسيدن به حقيقت يك مطلب، بايد فرآيند يك پژوهش طي شود تا بشود براي آن ارزش علمي قائل بود. با بيان چند مطلب احساسي يا برداشت ذهني فردي نميتوان به حقيقت يك مطلب رسيد.
برعكس عوام كه فكر ميكنند ضربالمثل "حقيقت تلخ است" به معني "گريزان بودن مردم از حقيقت" است، در روند علمي تحقيقاتي چند ده ساله عمرم يافتهام كه از آنجا كه دستيابي به حقيقت نيازمند يك فرآيند تحقيقاتي طولاني است و انسان از طبع نفساني عجول و سطحينگري برخوردار است، حقيقت برايش تلخ است. در واقع، اين خود حقيقت نيست كه برايش تلخ است، بلكه اين فرآيند حقيقت (كه نياز به ژرفنگري و تعقّل دارد) است كه برايش تلخ است. بدبختي انسانها هم از همين مآلنيانديشي و سطحيانديشي است.
تعقل و انديشه در همه اديان از جمله اسلام از سوي خداوند مورد تأكيد قرار گرفته، هرچند تنها در دين تحريف نشده اسلام همچنان بروز و ظهور شفافي داشته و در ساير اديان تحريف شده رنگ باخته است. بر خلاف دروغپردازيهاي دشمنان اسلام، عقل ابزار محوري يك مسلمان است، اما عقلِ پژوهشي نه احساسي، عقل حقمحور نه عقل خودمحورِ خودخواه، عقل جستجوگر ژرفنگر نه عقل سطحينگر.
عزيزان! خيلي از مطالبي كه افراد ميگويند فقط يك تعبير ذهني است و مسير تفكر و تعقل را سير نكرده است.
در تعبير ذهني كه يك روند خودكار ذهني است، سه اتفاق پيش ميآيد:
1- حذف: ما فقط بخشي از يك موضوع را مينگريم كه دلمان ميخواهد (مصادره به مطلوب)
2- تحريف: سپس مطالب ناقص دريافتي را با ادبياتي كه همراه با خطاهاي بسيار انساني است، دچار تحريف و انحراف از حقيقت ميشود
3- تعميم: اگر در يك ليوان آب يك قطره جوهر بچكانيد، با سرعت در تمام آب ژخش ميشود. ذهن ما هم همينطور عمل ميكند؛ هر مطلبي را دريافت ميكند، به تمام مطالب ديگر تعميم ميدهد و شناخت ما را از همه امور به انحراف ميكشاند.
به خاطر همين فرآيند خطرناك ذهني است كه ما بايد به همه امور، اعم از جسمي، روحي، تاريخي و... نگاه پژوهشي و تخصصي كنيم. لذا براي مقابله با فرآيند خطرناك تعبير ذهني، پژوهشگر با حذف خودنگري و تكانديشي و با بهرهگيري از همه انديشمندان، تجارب قبلي، ابتكارات جديد و...، از سه مرحله مهم و كلان در پژوهشاش عبور كند:
1- ادبيات تحقيق/مجموعه اصطلاحات و مفاهيم (terminology) [براي مقابله با حذف]: در اين مرحله با آشنايي با تمامي مفاهيم اصلي و فرعي و ادبيات و واژگان موضوع تحقيق، تلاش ميشود كه هيچ زاويهاي از آن پوشيده نمانده و حذف نشود.
2- روششناسي (methodology) [براي مقابله با تحريف]: پس از شناخت اوليه از موضوع بايد يك روش تحقيق متناسب با آن در نظر گرفت. آنقدر اين مرحله از تحقيق سخت و مهم است كه انتخاب درست آن كمبودهاي مرحله اول را نيز پوشش ميدهد و انتخاب نادرست آن پژوهش را فاقد اعتبار ميكند.
3- همهگيرشناسي (Epidemiology) [براي مقابله با تعميم نادرست]: پژوهشگر موظف است تمامي راههاي مناسب براي فراگيرسازي و كاربردي كردن نتايج پژوهش يا به عبارتي "نقشه راه" عملياتي كردن آن را بيابد تا از تعميم نادرست، احساسي و فردانديشي آن ممانعت كند.
كمي بيانديشيم:
يك اداره كوچك را در يك سازمان بدون شرح وظايف براي كاركنان آن رها نميكنند، چطور ميشود خداوند، جهان به اين عظمت كه انسان پس از هزار جانكندن، علمش فقط گوشهاي از آن را در بر ميگيرد، بدون مقررات و حساب و كتاب و راهنما رها كرده باشد كه هر كس هر طور عشقش كشيد رفتار كند؛ جهاني كه از يك طرف، براساس آخرين دستاوردهاي ناچيز علمي بشر، ستارهاي يافت شده است كه يك ميليون سال نوري (برابر 2592 ضرب در 10 بتوان 13 كيلومتر) با زمين فاصله دارد و از طرف ديگر موجوداتي بنام انسان با انواع استعدادهاي روحي، غريضي و ... كه وقتي خود را رهاي از هر پاسخگويي ميبيند، براي رسيدن به منافع نامشروع اقدامات ماكياوليستي كرده و دست به هر جنايت و منفعتطلبي و بهرهكشي و ... ميزند (همانطور كه امپرياليستهاي سردمدار نظريه اومانيسم چنين كرده و ميكنند).
از آنجا كه همه جهان و انسانها مخلوق خدا هستند، نقش اصلي و محوري اتفاقات و به عبارتي برقراري و پايداري قوانين هستي (اعم از مادي، مثل جاذبه زمين و... و يا معنوي و ماوراء ماده مثل قدرتهاي روحي انسان ناشي از رياضت، و همچنين قدرتهاي ملكوتي انحصاري خود خداوند) كه ما بر اساس آنها زندگي ميكنيم، در يد قدرت خداوند است كه با شايستهسالاري آن را مديريت ميكند.
آري خداوند علاوه بر فرستادن كتاب آسماني و تعيين انبياء و اوليائي كه شايستگي هدايت بشر را دارند، هر از گاهي كه بشر با بكار نبردن عقل خود براي انديشيدن به معاد اخروي خود و غرق شدن در شهوات و خواستههاي دنيايي خود، خيلي منحرف ميشود و در مقابل كتاب راهنما و فرستادگانش مقاومت ميكند، با توقف و يا تغيير لحظهاي انرژي حياتي جهان كه در يد قدرت اوست، مقاومتها را ميشكند و فرآيند حركتي بشر را اصلاح ميكند.
براي وضوح بيشتر و از باب مثل، رابطه هستي با قدرت خداوند مانند رابطه شبكه برق، كليد و لامپ است. فقط وقتي با روشن كردن كليد لامپ روشن ميشود كه شبكه برق برقرار باشد. اگر وزارت نيرو شبكه را لحظهاي قطع و وصل كند، تمام امور در هم ميريزد.
خداوند آسمانها و زمين را نگاه ميدارد تا (از نظام خود) منحرف نشوند و هرگاه منحرف گردند، كسي جز او نميتواند آنها را نگاه دارد. او داراي حلم و آمرزنده است. (فاطر-41)
معتقدان به اومانيسم، با حذف نقش خالق هستي در فرايند اتفاقات (كه نقش اصلي است) و صرفا با در نظر گرفتن نقش مخلوقات (كه فرعي و عارضي هستند) به انحراف و خطاي بزرگي در شناخت دچار ميشوند.
دوستان عزيز! من و شما چه بخواهيم چه نخواهيم، بخش جبري خلقت را بايد بپذيريم وگرنه خود را به هلاكت انداختهايم.
ما چه بخواهيم و چه نخواهيم جاذبه وجود دارد و براي پرواز و برخواستن از زمين، قوانين علمي معيني وجود دارد؛ خورشيد و ماه و ستارگان از قوانين خاصي تبعيت ميكنند، رفتن به فضا قوانين خاصي دارد و... ماييم كه بايد خودمان را با آنها تطبيق دهيم و هرگز توانايي تطبيق و تغيير قوانين و به هم زدن آنها را نداريم، چونكه خالق آنها نيستيم.
روح و روان ما هم قوانين مربوط به خود را دارد كه الزاما بايد از آنها تبعيت كنيم وگرنه به خودمان صدمه زدهايم. اما مطلب مهمي كه باعث ميشود عدهاي بگويند من دوست دارم هرجور دلم ميخواهد با خدا ارتباط داشته باشم نه اينكه خداوند پيامبر و كتاب برايم بفرستد و براي من راه و كار تعيين كند، اين است كه:
اولا: از آنجا كه ما در دنياي مادي زندگي ميكنيم، قوانين غيرمادي مخلوق خداوند برايمان ملموس نيست و در اكثر قريب به اتفاق آنها نميتوان مثل قوانين مادي و فيزيكي از راه تجربه به آنها رسيد و تنها راه آگاهي از آنها فراگيري و تبعيت از انبياء الهي است.
ثانيا: اثر تمرد از آنها مثل قوانين مادي زودهنگام نيست تا ما از تمرد نسبت به آنها بهراسيم و اين هم ناشي از لطف خداست؛ به دليل اينكه فرآيند مطالعاتي و ژرفنگري طولانيتري نسبت به امور مادي براي انسان لازم است تا به قوانين و الزامات روحي و رواني خود دست يابد. خداوند در آيه 45 سوره فاطر آن را بيان ميفرمايد:
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَي ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَي أَجَلٍ مُّسَمًّي فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا (فاطر-45)
اگر خداوند مردم را بسبب كارهايي كه مرتكب شدهاند مجازات كند، جنبندهاي را بر پشت زمين باقي نميماند ولي (به لطفش) آنها را تا سرآمد معيّني تأخير مياندازد (و مهلت اصلاح ميدهد) امّا هنگامي كه اجل آنان فرا رسد، (خداوند هر كس را به مقتضاي عملش جزا ميدهد) به يقين خداوند نسبت به بندگانش بيناست.
ما براي سقوط نكردن از يك مكان مرتفع از نزديك شدن به لبه آن ميترسيم و آن را عادي ميبينيم چونكه زوداثر است و توانايي حذف قانون جاذبه را هم نداريم، پس بياعتراض تسليم آن ميشويم و در صورت نياز به پايين آمدن از ارتفاع از روشهاي مختلفي كه بتوان قانون جاذبه را مديريت كرد، مانند ابزارهاي كوهنوردي يا آسانسور و پله و نردبان و... استفاده ميكنيم و نميگوييم من دلم نميخواهد قانون جاذبه را بپذيرم.
اما بشر در مقابل قوانين روحي و رواني به دلايلي كه در بالا عرض كردم (ملموس نبودن و بالطبع ديرشناخت بودن، و ديراثر بودن قوانين روحي و رواني)، سركشي كرده و ضمن از دست دادن محاسن فوقالعاده آن، متأسفانه در درازمدت تاوان سختي ميپردازد.
نميدانم چقدر با نظريه سيستمها آشنايي داريد. در نطريه سيستمها بحثي داريم با عنوان "آنتروپي(Entropy)".
آنتروپي به زبان ساده يعني اينكه هر چيزي به حال خودش رها بشود، بتدريج تجزيه ميشود و به حال اوليه خودش درميآيد.
قائده كلي اين است كه هر چيزي را رها كنيم و به آن نرسيم و از راه صحيح و مناسب، آن را رشد ندهيم، از بين ميرود، سقوط ميكند، مضمحل شده و به شكل اوليهاش درميآيد.
قانون آنتروپي باعث ميشود جسم انسان بعد از مردن و دفن شدن و گذشت چندين سال به تدريج به خاك تبديل شود، زيرا تعلق روح از جسم برداشته شده و به عبارتي انرژي الهي از جسم قطع ميشود و جسمي كه اين همه به آن بها ميدهيم و صدها تخصص و فوقتخصص در دانشگاهها براي نگهداري آن پرورش ميدهيم، با يك اشاره خداوند ارتباط انرژي حياتي (روح) از آن قطع ميشود و هيچ كاري از دست هيچ فوقتخصصي برنميآيد.
بر اساس اين قانون كه برداشت فلسفي از قانون ترموديناميك دوم است، ما براي زنده ماندمان لحظه به لحظه به عنايت خداوند نسبت به خودمان نيازمنديم. آيا اين انصاف است كه شكر و سپاس او را به نحوي كه خودش ميگويد، بجا نياوريم.
وقتي پزشكي ما را معالجه ميكند، هزينهاش را ميپردازيم و متناسب با فرهنگش از او سپاسگزاري ميكنيم و تمام دستوراتش را عمل ميكنيم تا از جسممان سالم شود، آيا اينكه از خداوند متناسب با فرهنگ خدايياش (آنطوركه خودش ميگويد) سپاسگزاري كنيم و به دستوراتش عمل كنيم تا روح متعالي و ارزشمند بيابيم، حرف نامربوطي است؟
ما چه بخواهيم و چه نخواهيم:
(در نهايت و پس از اتمام مهلت خداوند به بشر) راه حق مستقر شده و باطل نابود ميشود. چرا كه باطل از درون به نابودي و اضمحلال گرايش است. (اسري-81)
اگر به تاريخ بشر و انبياء بنگريم، بارها پس از اتمام حجت خداوند و صبر بلندمدت، قانون استيلا (غلبه كردن) حق بر باطل جاري شده و حق مستقر شده است، مانند ماجراي حضرت نوح، هود، موسي و.... اين امر پايانناپذير بوده و تا نسل بشر باقي است، اين قوانين هم به قوت خود باقي است.
اما سؤال عجيب اين است كه گفته ميشود: "چرا شما خدا را از هزار و چهار صد سال پيش ميشناسيد؟"
خداوند حقيقت محض است و در طول زمان ثابت بوده و دستخوش تغيير نميشود.
مثل اين است كه بگوييد هزاران سال معناي عقل يك چيزي بود و الآن چيز ديگري؟!! عقل بستر انديشيدن و مغز ابزار آن است. اين حقيقت كه در طي زمان دستخوش تغيير نميشود.
بشر مادهزده تا چند دهه پيش فكر ميكرد، حافظه در بخشي از مغز انسان قرار دارد، اما بعد متوجه شد كه در روند بارساري سلولها، سلولهاي مغز ابتدا از بين ميرود، بعد سلول جديد جايگزين آن ميشود. خوب وقتي سلولي از حافظه از بين ميرود، اطلاعاتش هم نابود ميشود، پس سلول جديد از كجا اطلاعات جديد را بدست ميآورد. اينجا بود كه مجبور به تسليم در برابر انديشه ديني شد كه آنچه ما در مغز داريم "ذاكره" است نه "حافظه". حافظه در روح ما قرار دارد كه با خلق سلول جديد در بدن، اطلاعات سلول نابود شده را به آن منتقل ميكند.
بشر تا چند دهه پيش فكر ميكرد خورشيد ثابت است، بعد فهميد كه خورشيد نيز ثابت نيست. همين قرآن 1400 سال پيش ميفرمايد:
وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ (يس-38)
و نيز خورشيد تابان بر مدار معيّن خود دايم بيهيچ اختلاف به گردش است. اين طرح و تدبير خداي داناي مقتدر است (و برهان ديگر بر قدرت اوست).
الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ(الرحمن-5)
خورشيد و ماه با حساب منظّمي ميگردند.
اما در خصوص اين عبارت كه "ما خودمان بايد خدا را درك كنيم و نيازمند كسي بعنوان پيامبر و امام نيستيم،" يا "خدايي كه تو قالب زمان و مكان باشه و فقط زبون عربي بدونه ..." كه اكثرا اين روزها زده ميشود:
- اگر كتاب قرآن كه خداوند براي بشر نازل كرده و بعضيي از مطالب شناختي يا علمي آن را انسان مغرور تازه فهميده و خيلي از آن را بعدا خواهد فهميد، مربوط به 1400 سال پيش است، سخن بالا مربوط به انسانهاي جاهل مغرور هزاران سال پيش است.
- تمام اين جنگ و ستيزهاي دنيا، چه بين متدينين (معتقدان واقعي به دين كه تنها راه نجات بشر را مديريت خدامحورانه جهان ميداند) و غيرمتدينين (اومانيستها، اعم از ماترياليستها يا افراد ظاهرا مسلمان، مسيحي، يهودي و ...) و يا خود غيرمتدينين با يكديگر، ريشهاش در همين منيّتهاي اومانيستهاست كه هركدام انديشه خود را حق ميدانند و براي رسيدن به آن، به هر جنايتي دست ميزنند و خونآشامي ميكنند. به راحتي به بمباران و قتل عام مردم ساير كشورهاي جهان و ساير اقوام ميپردازند، رسما در جهان شكنجهگاه دارند و بدتر از آن مثل امريكا شكنجه و ... را رسما بعنوان قانون به تصويب ميرسانند. به اسم آزادي بيان بدترين نوع نژادپرستي و رفتار اهانتآميز را نسبت به ديگران و عقايد و مقدساتشان ميكنند؛ ولي حتي تحمل تحقيق در مورد يك واقعه تاريخي (هلوكاست) را كه به دروغ در مورد آن غلو شده تا مورد سوء استفاده سياسي قرار گيرد و صدها هزار انسان بيگناه را به بهانه آن قتلعام كنند، ندارند و حتي دانشمندان خودشان مثل رژهگارودي و ... را سركوب ميكنند. و ...
- خداوند در قالب زمان و مكان نيست. اگر دستوري براي ما تعيين كرده است كه به زمان و مكان وابسته است، بخاطر ماست كه زمان و مكان ما را احاطه كرده است.
- مخالفت با زبان عربي بودن نماز و ... مثل اين است كه بگوييم زبان ما فارسي است چرا بايد مثلا فرمولهاي رياضي را با استفاده از نماد لاتين بنويسيم. اساتيد زبان اذعان دارند كه زبان عربي از هر نظر كاملترين زبان است. از آن گذشته، ما براي فهم مطالب در قيد زبان و بيانيم؛ خوب اگر خداوند هر زباني براي انتقال حقايق به بشر استفاده ميكرد، ممكن بود كسي اعتراض كند.
از اينكه طولاني شد، پوزش ميخواهم
مطلب آخر اينكه: ما خوب خودمان را ميشناسيم كه دليل اكثر (البته نه همه) افراد متمرد از دين و شريعت، غرور و خودشيفتگي و خوشگذرانيهاي بيحدوحصر در دنياست و حاضر نيستند در استفاده از لذات دنيايي هيچ چارچوبي براي خود قائل باشند؛ به همين دليل به نقض قوانين خداوند ميپردازند و قطعا هم در اين دنيا و هم در آخرت تبعات نقض قوانين را ميپردازند. و اصلا بخاطر همين صفت ناپسند "غرور و خودشيفتگي(كه روانشناسان نيز به شدت آن را نكوهيدهاند)" است كه نماز با عبارت "اللهاكبر" شروع ميشود تا انسان را متوجه كند كه در مقابل خدايي كه بزرگتر از هر چيز و جايگاه و تصوري است كه در ذهن كوچك ما پديد ميآيد، تواضع كن و دست از غرور و خودشيفتگي بردار.
واقعا بجز انسانهايي كه اعتقادات پاك خدامحورانه دارند و هرگونه صدمه جسمي و كشته شدن در برابر دشمنان متجاوز به آب و خاك و ناموس كشور را يك سعادت ميدانند، چه كسي حاضر است براي عيش و نوش ديگران جسم خود را به هلاكت اندازد؟
جانبازي از جانبازان دفاع مقدس
سلام دوست من.........فریاد عزیز ...کماکان وبلاگ چالش برانگیز و پر شوری داری .....پاتوق بروبچه های باغیرت وناسیونالیست.......وحشی بافقی رو هم هستم....این بابا فکر کنم همشهری ما بوده اینقدر به تاک ارادت داشته نمیدونم یزد چکار میکرده؟؟؟......خوشحالم برقرار میبینمت
پولی که پیش توست مرا یک شب به دست صاحب خانه سپرد... سوال کنی من ازت بپرسم چرااااااااااا ؟
خدایا:چقدر میگیری که بگذاری شب اول قبر قبل از اینکه تو ازم
دروود بر حمید عزیز و دوستان محترمی که به بنده لطف داشتن و نظر دادن
جسارتا مطلبی از نظر شما را ضمیمه میکنم
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ (آلعمران-33)
به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتري داده است
آیا خداوند اسلام نژاد پست نیست؟
این کدام خداییست که بین بنده گان خودش فرق میگذارد
چرا شما خدا را از هزاروچهارصد سال پیش میشناسید؟
هزاران سوال بی جواب در ذهن جوان امروز وجود دارد که با مغلطه و سفسطه و یا مثالهای آخوندی که بچه های سه ساله هم قبولشان ندارند نمیشود به آنها پاسخ داد
با هر دین و مذهبی که هستید به شما احترام میگذارم به شرط اینکه بیحرمتی به ما نشود
دیگه خدایی که مغرور باشه و همش بگه من من و به من سجده کنید من بزرگم من این کار و کردم و این کارو نکردم و.........نمیخوام
خدایی که تو فالب زمان و مکان باشه و فقط زبون عربی بدونه (ظهر شد نمازش قبول نیست عذابش کنید ، جهتش اشتباه شد بیخیالش بشید ، لغت رو اشتباه خوند اصلا فحش خارومادر داد) را نمیخوام
خدایی که خودش نتونه ساخته خود را ادب کنه یه یک انسان بیسواد ویا چوپون و نجار و بقال بگه برو مردم را هدایت کن و اگر نشدند گردن بزن را نمیخوام
خدایی را که از بدو تولد باید از آن بترسم را نمیخوام
خدایی که تا دیروز دستور به جهاد میداد تا با دشمن و ظالم بجنگیم و امروز از آن به عنوان برادر دینی یاد میکند و میلیاردها تومان طلا و ثروت این مردم را برایش خرج میکند را نمیخواهم
خدا در وجود همه ما هست و باید خود آن را ببینیم نه ابراهیم و موسی و عیسی و محمد به ما نشانش دهد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
با سلام
مطلب اول:
در عجبم از دو ادعاي متناقض "ادعاي انسانيت و فرهيختگي" و "ادعاي نژادپرستي"
واقعا اگر ما ايرانيها مثل بقيه خود را نژاد برتر از ديگر نژادها بدانيم، ديگر از منظر انساني چه فرقي با آنان داريم؟
اگر اين كار آنان را پَست ميدانيم پس چرا خودمان مرتكب آن ميشويم؟
آيا يادمان رفته كه شعر "بني آدم اعضاي يك پيكرند..." از كيست؟
دوستان! چرا ما خداوند و رسولان و هادياني كه براي مردم مقرر كرده با مطالب نژادپرستانه كه دون شأن آدميّتمان است اشتباه ميگيريم. والاترين مقام براي رسول خدا "عبد (بنده) " بودن است، حتي بالاتر از رسول بودن؛ همانطور كه در تشهد نماز ميگوييم:
اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمد عبده و رسوله
شهادت ميدهم كه هيچ معبودي جز الله نيست و شهادت ميدهم كه محمد (ص) بنده و رسول او است
بايد هم چنين باشد، چرا كه خداوند ما را خلق كرد كه با اختيار خودمان بندگي او را بكنيم تا در مبارزه با دلخواههاي خودمان متعالي شويم و از ملائك هم فراتر رويم و لياقت ملاقات پروردگار را بيابيم، نه اينكه...
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاريات-56)
و جن و انس را نيافريدم جز براي آنكه بنده من باشند (مرا بپرستند واطاعت كنند)
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ ﴿ ذاريات -60﴾
پس واي بر كساني كه كافر شدهاند از آن روزي كه وعده يافتهاند
مگر اين دنيا و ما انسانها مخلوقات خداوند نيستيم؟ و مگر خداوند نميفرمايد:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَي وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (حجرات-13)
اي مردم ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بيترديد خداوند داناي آگاه است.
اميدوارم زماني برسد كه هيچكدام از ما مانند عربها و غربيها (اروپاييها، امريكاييها و...) خود را نژاد برتر بدانيم.
باور دارم آن زمان، زمان رها شدن از جهل و جاهليت است.
مطلب دوم:
آيا ميشود اين همه نظم پيچيده مادي و معنوي براي اين باشد كه يله و رها آنچه به عقل كوچكمان ميرسد عمل كنيم؟
مگر هر سازندهاي براي مصنوعاش كتابچه راهنما و متخصصين راهنما براي خدمات پس از فروش تدارك نميبيند؟ حال اگر بدون اجازه توليد كننده كسي به مصنوعاش دستدرازي كند، جز تنبيه و برخورد طردي از مجموعه پس از فروش ميتواند انتظار ديگري داشته باشد؟
آيا ميشود ما انسانها و جهان به اين عظمت توسط خالقش به حال خود رها شده و هيچ كتاب راهنما و متخصصي براي هدايت به سوي سعادت قرار نداده باشد؟
و هيچ پاسخگويي براي امانت روح و عقل و جسم وجود نداشته باشد؟
راه صحيح زندگي و غايت خلقت خودمان را خودمان بهتر تشخيص ميدهيم يا خداوندي كه خالق ماست.
واقعا حاكم اصلي اين جهان عظيم كه فقط بخش بسيار كوچكي از آن براي ما مشهود است، كيست؟
مالك و فرمانرواي مطلق هستي فقط خداوند است
لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (مائده-120)
فرمانروايي آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست از آن خداست و او بر هر چيزي تواناست
لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (حديد-2)
فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست زنده ميكند و ميميراند و او بر هر چيزي تواناست
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (بروج-9)
همان [خدايي] كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست و خدا[ست كه] بر هر چيزي گواه است
إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ (توبه-116)
در حقيقت فرمانروايي آسمانها و زمين از آن خداست زنده ميكند و ميميراند و براي شما جز خدا يار و ياوري نيست
وَلَلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرضِ وَيَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (جاثيه-27)
و فرمانروايي آسمانها و زمين از آن خداست و روزي كه رستاخيز بر پا شود آن روز است كه باطلانديشان زيان خواهند ديد
بازگشت ما بسوي خداست و همه كارهاي ما نزد خدا باز ميگردد و مورد قضاوت قرار ميگيرد
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ (نور-42)
و فرمانروايي آسمانها و زمين از آن خداست و بازگشت [همه] به سوي خداست
لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ (حديد-5)
فرمانروايي [مطلق] آسمانها و زمين از آن اوست و [جمله] كارها به سوي خدا بازگردانيده ميشود
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ (ق-43)
ماييم كه زندگي ميبخشيم و به مرگ ميرسانيم و برگشت به سوي ماست
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ (تغابن-3)
خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد و شما را صورتگري كرد و صورتهايتان را نيكوآراست و فرجام به سوي اوست
راه و روش صحيح و سعادتمند را فقط خداوند تعيين ميكند
وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (شوري-51)
و هيچ بشري را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه] وحي يا از فراسوي حجابي يا فرستادهاي بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحي نمايد آري اوست بلندمرتبه سنجيدهكار
وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (شوري-52)
وهمين گونه روحي از امر خودمان به سوي تو وحي كرديم تو نميدانستي كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ولي آن را نوري گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مينماييم و به راستي كه تو به خوبي به راه راست هدايت ميكني
صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَي اللَّهِ تَصِيرُ الأمُورُ (شوري-53)
راه همان خدايي كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست هشدار كه [همه] كارها به خدا باز ميگردد
فقط كافران به خدا با آياتش ستيزه ميكنند و نميپذيرند
تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (غافر-2)
فرو فرستادن اين كتاب از جانب خداي ارجمند داناست
غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ (غافر-3)
[كه] گناهبخش و توبهپذير [و] سختكيفر [و] فراخنعمت استخدايي جز او نيست بازگشت به سوي اوست
مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ (غافر-4)
جز آنهايي كه كفر ورزيدند [كسي] در آيات خدا ستيزه نميكند پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند
فقط با اطاعت از خدا و رسولش به سعادت ابدي ميرسيم
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف-157)
همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مييابند پيروي ميكنند [همان پيامبري كه] آنان را به كار پسنديده فرمان ميدهد و از كار ناپسند باز ميدارد و براي آنان چيزهاي پاكيزه را حلال و چيزهاي ناپاك را بر ايشان حرام ميگرداند و از [دوش] آنان قيد و بندهايي را كه بر ايشان بوده است برميدارد پس كساني كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نوري را كه با او نازل شده است پيروي كردند آنان همان رستگارانند
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (اعراف-158)
بگو اي مردم من پيامبر خدا به سوي همه شما هستم همان [خدايي] كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست هيچ معبودي جز او نيست كه زنده ميكند و ميميراند پس به خدا و فرستاده او كه پيامبر درسنخواندهاي است كه به خدا و كلمات او ايمان دارد بگرويد و او را پيروي كنيد اميد كه هدايتشويد
تنها مرام و مسلك ودين مورد پذيرش خداوند اسلام (تسليم محض در برابر فرامينش) و جدال نكردن با راه و راهنماي خداست
إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ (آلعمران-19)
در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است و كساني كه كتاب [آسماني] به آنان داده شده با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براي آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدي كه ميان آنان وجود داشت و هر كس به آيات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است
فَإنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (آلعمران-20)
پس اگر با تو به محاجه برخاستند بگو من خود را تسليم خدا نمودهام و هر كه مرا پيروي كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است] و به كساني كه اهل كتابند و به مشركان بگو آيا اسلام آوردهايد پس اگر اسلام آوردند قطعا هدايتيافتهاند و اگر روي برتافتند فقط رساندن پيام بر عهده توست و خداوند به [امور] بندگان بيناست
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الِّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (آلعمران-21)
كساني كه به آيات خدا كفر ميورزند و پيامبران را بناحق ميكشند و دادگستران را به قتل ميرسانند آنان را از عذابي دردناك خبر ده
أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ (آلعمران-22)
آنان كسانياند كه در [اين] دنيا و [در سراي] آخرت اعمالشان به هدر رفته و براي آنان هيچ ياوري نيست
أَلَمْتر إِلَي الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَي كِتَابِ اللّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّي فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ (آلعمران-23)
آيا داستان كساني را كه بهرهاي از كتاب [تورات] يافتهاند ندانستهاي كه چون به سوي كتاب خدا فرا خوانده ميشوند تا ميانشان حكم كند آنگه گروهي از آنان به حال اعراض روي برميتابند
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ (آلعمران-24)
اين بدان سبب بود كه آنان [به پندار خود] گفتند هرگز آتش جز چند روزي به ما نخواهد رسيد و برساختههايشان آنان را در دينشان فريفته كرده است
فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ (آلعمران-25)
پس چگونه خواهد بود [حالشان] آنگاه كه آنان را در روزي كه هيچ شكي در آن نيست گرد آوريم و به هر كس [پاداش] دستاوردش به تمام [و كمال] داده شود و به آنان ستم نرسد
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آلعمران-26)
بگو بار خدايا تويي كه فرمانفرمايي هر آن كس را كه خواهي فرمانروايي بخشي و از هر كه خواهي فرمانروايي را باز ستاني و هر كه را خواهي عزت بخشي و هر كه را خواهي خوار گرداني همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايي
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ (آلعمران-27)
شب را به روز در ميآوري و روز را به شب در ميآوري و زنده را از مرده بيرون ميآوري و مرده را از زنده خارج ميسازي و هر كه را خواهي بيحساب روزي ميدهي
لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَي اللّهِ الْمَصِيرُ (آلعمران-28)
مؤمنان نبايد كافران را به جاي مؤمنان به دوستي بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز [او را] از [دوستي] خدا [بهرهاي] نيست مگر اينكه از آنان به نوعي تقيه كند و خداوند شما را از [عقوبت] خود ميترساند و بازگشت [همه] به سوي خداست
قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَاللّهُ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آلعمران-29)
بگو اگر آنچه در سينههاي شماست نهان داريد يا آشكارش كنيد خدا آن را ميداند و [نيز] آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است ميداند و خداوند بر هر چيزي تواناست
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُوفُ بِالْعِبَادِ (آلعمران-30)
روزي كه هر كسي آنچه كار نيك به جاي آورده و آنچه بدي مرتكب شده حاضر شده مييابد و آرزو ميكند كاش ميان او و آن [كارهاي بد] فاصلهاي دور بود و خداوند شما را از [كيفر] خود ميترساند و [در عين حال] خدا به بندگان [خود] مهربان است
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آلعمران-31)
بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است
قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ (آلعمران-32)
بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ (آلعمران-33)
به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتري داده است
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (آلعمران-34)
فرزنداني كه بعضي از آنان از [نسل] بعضي ديگرند و خداوند شنواي داناست
دروود بر دوستان گرامی
عمو ایرج همیشه بنده را مورد لطف خود قرار دادید
بله درسته همانطور که شما فرمودید این تصنیف قبلا هم اجرا شده اما کار استادهمایون خرم و جناب قربانی بسیار قابل ستایش است
به هومن بزرگوار خوش آمد میگوییم و شخصا از اینکه وبلاگ بنده را به نظر خود روشنی داده اند سپاسگذارم
وبلاگ شما را خواندم پر بار و مفیده ، مانا و شادباشید دوست من
همنوازی استاد بیگجه خانی و فرنام
حتما ببینید ،بسیار تاثیر گذاره
آواز استاد شجریان برمزار همایون خرم
211335 بازدید
12 بازدید امروز
276 بازدید دیروز
2396 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian